وی با اشاره به خاطراتی دور از زمان تحویل عروسکهای سریال «خونه مادربزرگه» به تلویزیون اضافه کرد: ما همه عروسکهای مجموعه «خونه مادربزرگه» را در زمان خود به شبکه دو تحویل دادیم اما چیزی از آن عروسکها باقی نمانده است و گویی حفظ این آثار به یک فوق تخصص نیاز دارد.
بزدوده درباره اینکه تاکنون از موزه عروسکها در شهرک غزالی بازدیدی داشته است یا خیر؟ توضیح داد: خیر من نرفتهام این موزه را ببینم اما هر از گاهی برخی از دانشجویان و هنرجویانم برای شناخت طهران قدیم و جدید به شهرک غزالی میروند و درباره این عروسکها هم نکاتی را بیان میکنند. بعد از بازدید مثلاً از من میپرسند چرا این عروسکها از بین میروند یا از من میپرسند نظارتی روی آنها دارم یا نه.
این کارگردان عروسکی درباره سهم عروسکها در اثرگذاری روی کودکان و نوجوانان دهه ۶۰ و ۷۰ بیان کرد: در این سالها عروسکهای زیادی از بین رفتهاند چون نظارت درستی وجود نداشته است و شاید الان کمتر کودکان و نوجوانان آن تأثیر را درک کنند. اما خاطرهسازی این عروسکها را کسی نمیتواند کتمان کند. تأثیر تربیتی و آموزشی را که یک عروسک روی بچهها داشته است نمیتوان از خاطرات حذف کرد.
سازنده عروسک «زیزی گولو» با تاکید بر لزوم توجه و احیای عروسکها گفت: خاطرم هست زمانی در موزه سینما در باغ فردوس روی گوش عروسکهای من شماره تلفن نوشته بودند. این ماجرا برای حدود یک دهه پیش است و بعد از آن ما با خانم مرضیه برومند تلاش کردیم این عروسکها را احیا کنیم، کاری که به نظرم باید منظم باشد و به یک مراقبت دائمی نیاز دارد.
وی با اشاره به عروسکهایی که در عمر حرفهای خود ساخته است، بیان کرد: عروسکهای «شهر موش ها» مثل معلم، کپل، گوش دراز، دم دراز و … همه طی این چند دهه از بین رفتهاند. دغدغه من حفظ همه عروسکها در طول این سال هاست که در تلویزیون و سینما ساخته شده است. خود من در «شهر موشها ۱» روی ۲۵ عروسک کار کردم و اگر عروسکی را ببینم که محافظت نشده است حتماً حالم بد میشود و اشکم در میآید. این مراقبت از عروسکها برای ما خانواده عروسک سازان خیلی مهم است.
این طراح عروسک در بخش دیگر صحبتهایش درباره شوخیهایی که این سالها با چهره کاراکترهایی مثل مادربزرگه یا هاپوکمار به عنوان شخصیتهای ترسناک کودکی صورت گرفته است، گفت: بخشی که شوخی است که ما هم حرفی نداریم اما این را بگویم که ما هیچ گاه بیگدار به آب نزدیم مثلاً برای «خونه مادربزرگه»، مادربزرگ این سریال از روی شخصیت واقعی به نام ننه حلیمه که در ده «بشم» حوالی انزلی زندگی میکرد، ساخته شد. این مادربزرگ وقتی به خانهاش میآمد همه حیواناتش را اداره میکرد و همین برای ما الگویی شد که بگوییم چقدر خوب و از آن ایده گرفتیم.
وی در پایان عنوان کرد: همه شخصیتها به نوعی ما به ازای واقعی داشتند و این چنین سگ و گربه و پرنده و … در کنار هم قرار گرفتند. این قصه هم در شرایط جنگی روایت میشد یعنی زمانی که نیاز بود آدمها در کنار هم باشند بنابراین خانوادهای که طراحی کردیم برای توجه به رویکرد اتحاد بود. به هر حال ما همان زمان با روانشناس و جامعهشناس هم در ارتباط بودیم و سرخود سراغ ساخت یک محصول نرفتیم. در هیچکدام از آثار ما این نبوده است که صرفاً بخواهیم کاری را ساخته باشیم.