در هفته اخیر که توام با تعطیلات پایان ماه صفر بود، شاهد مسافرت کم سابقه مردم دیگر نقاط کشور به استان گیلان بودیم که ورود این حجم از مسافر به استان باعث پیدایش کمبودهایی مثل کمبود راه، کمبود جا، کمبود بنزین، کمبود نان و… و البته شاهد پدیده چادر خوابی مسافران در گیلان که با ترافیک های شدید داخل شهر و مسیرهای ورودی و خروجی شهرها همراه شد و همچنین صف های طولانی در پمپبنزین ها و نانوایی ها و تولید انبوه زباله را نیز به دنبال داشت که این ماجراها همچنان نقل اکثر محافل است!
اما به راستی چه شده که گیلانی ها که به میهمان نوازی در کشور شهره هستند و سفره داری شمالی ها به ویژه گیلانی ها در جای جای این سرزمین شهره خاص و عام است بدین شکل از حضور مسافران دلگیر و ناراحت بودند.
این مردم مهربان، خونگرم و میهمان نواز گیلان همان مردم هستند و ذاتشان و معرفتشان هیچ تغییری نکرده، اما چه شده که زبان به گلایه گشوده و هم از مسافران چادر خواب و پیاده رو خواب شاکی هستند و هم با گفتن جملاتی مثل اگر خدای نکرده رشت و گیلان دچار بلایای طبیعی شود، پس چه باید کرد؟ مسوولین را خطاب قرار می دهند و یا اینکه می گویند مگر مشهد و قم و شیراز و… مسافرپذیر نیستند و آیا همواره اینگونه بحران ترافیک، بنزین و نان دارند؟
واقعیت این است که صورت مساله را نباید پاک کنیم؛ سفره مردم کوچک شده است. مردم دیار میرزا همان مردم سفره دار و میهمان نوازند اما وقتی به هر دلیلی (از جمله هزینه های مسافرت) ترجیح می دهند در شهر و دیار خود بمانند و به هر قیمتی به استان های دیگر نروند و وقتی در شهر خود هم با معضل ترافیک شدید، کمبود بنزین و نان مواجه می شوند به واقع دلگیر می شوند که حق هم دارند!
وقتی توان خرید کم شده؛ وقتی سفره مردم کوچک شده؛ وقتی مسافرت برون استانی ( زمینی و جاده ای) هم از برنامه مردم حذف می شود و در عین حال با حجم بالای مسافر شهر و استانشان هم دچار چالش می شود، حق دارند که زبان به گلایه باز کنند و البته خودشان هم می دانند که این حجم از مسافران چادر خواب هم خودشان معلول شرایط بد اقتصادی و کوچکشدن سفره مردم است وگرنه هیچ مردی حاضر نیست زن و بچه اش شب را در پیاده رو ( آن هم بدون چادر مسافرتی) به صبح برساند