.
زنــم را شبیــه مـــار سفیــد دیدم
کلانشهر: ۷ اردیبهشت سال ۱۳۹۹ مردی جوان در تماس با مرکز فوریت های پلیسی عنوان کرد که همسر ۳۸ ساله اش به قتل رسیده است.
وقتی مأموران به محل اعلام شده که خانه ای در جنوب تهران بود، رفتند با جسد زنی جوان روبه رو شدند که سرش را از بدن جدا کرده بودند.
جسد زن جوان به دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. شوهر وی در ابتدا به مأموران گفت: من نگهبان پارک هستم و برای سرکشی به پارک رفته بودم اما وقتی برگشتم با جسد همسرم روبه رو شدم.
با توجه به اینکه مرد جوان در تحقیقات هر بار اظهارات متناقضی را مطرح می کرد به وی ظنین شدند و او را بازداشت کردند.
وی بعد از انتقال به پلیس آگاهی و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۱۷ سال قبل با مریم ازدواج کردم و از شهرستان به تهران آمدیم. مدتی بعد به عنوان نگهبان پارک مشغول کار شدم. سال های زیادی بود که بچه می خواستیم اما صاحب فرزند نمی شدیم تااینکه بعد از ۱۵ سال درمان، سال گذشته بچه دار شدیم. از آنجا که وضعیت مالی خوبی نداشتیم و زندگی در تهران برای مان سخت بود تصمیم گرفتم به شهرمان برگردیم تا مخارج مان کمتر شود اما همسرم با این تصمیم مخالفت کرد و حاضر به بازگشت نبود. این موضوع باعث شده بود که ما هر روز باهم بحث و جدل داشته باشیم.
وی افزود: ۱۰ روز قبل از حادثه خواب های عجیبی می دیدم. هروقت چشم هایم را می بستم احساس می کردم ماری سفید دور گردنم پیچیده شده و می خواهد خفه ام کند. آنقدر کابوس وحشتناکی بود که هربار با حالتی هراسان از خواب می پریدم و بعد از چند ثانیه می فهمیدم که خواب دیدم.
شب حادثه بار دیگر همین کابوس را دیدم. وقتی از خواب پریدم، دیدم همان مار سفید روی سر همسرم خوابیده، وحشت زده از جا بلند شدم و تلاش کردم مار را از روی سرش بردارم اما موفق نشدم.
به نظرم رسید که آن مار خودش را محکم به سر مریم چسبانده است. در همان حالت نیمه تاریک به سراغ داسی که داشتم، رفتم و آن را برداشتم تا مار را نابود کنم اما وقتی به خودم آمدم دیدم سر همسرم را قطع کرده ام. بعد هم با پلیس تماس گرفتم. البته در ابتدا به مأموران حاضر در صحنه دروغ گفتم اما بعد پشیمان شدم و حقیقت را گفتم.
وی درباره علت نگهداری داس در خانه اش گفت: برای دفاع از زن و بچه ام در خانه داس داشتم.
با اعتراف صریح متهم، بازسازی صحنه جرم و تکمیل تحقیقات پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه ۵ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و پسر یک ساله متهم نیز تا تعیین تکلیف به بهزیستی سپرده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، اولیای دم مقتول درخواست قصاص کردند.
سپس متهم به جایگاه رفت و در حالی که رفتارهای عجیب و غریبی از خودش نشان می داد در توضیح ماجرا به قضات گفت: شب حادثه در خواب همسرم را به شکل یک مار دیدم و به همین خاطر به او حمله کردم. البته می دانم که دچار جنون شده بودم و حال و رفتارم دست خودم نبود. قصدم کشتن همسرم نبود و نمی دانم چرا آن شب کابوس آن مار سفید رهایم نمی کرد.
این ادعا در حالی مطرح شد که پیش از آن کارشناسان پزشکی قانونی سلامت روان وی را تأیید کرده بودند.
پس از آن وکیل متهم به جایگاه رفت و در دفاع از موکلش گفت: نتیجه بررسی های کارشناسان پزشکی قانونی به من ابلاغ نشده بود تا بتوانم به آن اعتراض کنم. از این رو درخواست می کنم موکلم بار دیگر برای بررسی سلامت روان به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی شود. من اطمینان دارم که او هنگام ارتکاب جرم به جنون مبتلا بوده است.
با پایان اظهارات وکیل متهم، قضات دادگاه، متهم را برای بررسی های بیشتر در مورد وضعیت روانی او در زمان ارتکاب جنایت به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی کردند تا پس از اظهارنظر کارشناسان آن سازمان، حکم وی را صادر کنند.