– دهلیز راست
– دهلیز چپ
– بطن راست
– بطن چپ
یک مدار کم فشار از قلب (دهلیز راست و بطن راست) آغاز شده و در مسیر عبور از ریه ها و برگشت به قلب (دهلیز چپ) گردش خون ریوی را شکل می دهد. این در حالی است که عبور خون از دهلیز چپ، دریچه دو لختی، بطن چپ، آئورت، بافت های بدن و برگشت به دهلیز راست، گردش خون سیستمیک را شامل می شود. بیشترین فشار خون در بطن چپ، آئورت و شاخه های شریانی آن است. فشار در مویرگ ها (رگهایی با قطر کم) کاهش می یابد و در سیاهرگها نیز که خون را به دهلیز راست باز می گردانند، افت بیشتری را تجربه می کند.
لازم به ذکر است که همه این فعالیت ها توسط سیستم عصبی نیز کنترل می شود. قلب به شدت تحت تاثیر سیستم عصبی خودمختار است که توسط مغز و نخاع تنظیم می شود. در واقع همه چیز از گره سینوسی گرفته تا انقباض عضله قلب توسط ANS (سیستم عصبی خودمختار) کنترل می شود.
قلب و یک سیستم عصبی منحصر به فرد
با استناد به زنجیره ای از مقالات که از طریق وب سایت مرکز ملی اطلاعات زیست فناوری آمریکا قابل دسترسی هستند، قلب علاوه بر کنترل شدن توسط ANS، سیستم عصبی منحصر به فرد خود را نیز در اختیار دارد.
مدتهاست مشخص شده که هرگونه فراز و نشیب در احساسات ما با تغییرات قابل پیش بینی در ضربان قلب، فشار خون، تنفس و هضم همراه است. بنابراین، هنگامی که احساس برانگیختگی می کنیم، بخش سمپاتیک سیستم عصبی خودمختار به ما برای ورود به وضعیت جنگ یا گریز انرژی می بخشد.
در مقابل در بازه های زمانی آرامش، بخش پاراسمپاتیک فعالیت خود را آغاز می کند. در این دیدگاه، فرض بر این بود که سیستم عصبی خودمختار و پاسخ های فیزیولوژیکی در هماهنگی کامل با پاسخ مغز به یک محرک مشخص حرکت می کنند.
با این حال، پس از چندین سال تحقیق و جست و جوی دقیق مشخص شد که قلب به روش هایی با مغز ارتباط برقرار می کند که به طور قابل توجهی بر نحوه درک و واکنش ما نسبت به جهان تاثیر می گذارند. به بیان دیگر به نظر می رسد که قلب منطق خاص خود را دارد و این منطق نیز اغلب از مسیر سیستم عصبی خودمختار منحرف می شود.
علاوه بر این بر اساس مقاله ای که از طریق مجله آمریکن سایکولوژیست در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است، قلب پیام های معناداری را به مغز ارسال می کند که نه تنها فهمیده می شوند، بلکه از آنها اطاعت نیز خواهد شد!
نوروفیزیولوژیست ها همچنین یک مسیر عصبی و در عین حال مکانیسمی متمایز را کشف کردند که به موجب آن ورودی از قلب به مغز می تواند فعالیت الکتریکی مغز را مهار یا تسهیل کند. این مطالعه مربوط به سال ۲۰۰۲ است و امکان دسترسی به آن از طریق شبکه اجتماعی علمی ریسرچ گیت وجود دارد.
پس از تحقیقات گسترده، آرمور (۱۹۹۴) مفهوم “مغز قلب” عملکردی را معرفی کرد. گفتنی است که این مطالعه از طریق انتشارات دانشگاه آکسفورد به چاپ رسید. کار وی نشان داد که قلب دارای یک سیستم عصبی درونی پیچیده است. این پیچیدگی به اندازه ای است که به تنهایی و به عنوان یک “مغز کوچک” واجد شرایط عملکرد مستقل باشد.
مغز قلب شامل شبکه ای پیچیده از انواع مختلفی از نورون ها، انتقال دهنده های عصبی، پروتئین ها و سلول های پشتیبان شبیه به سلول های موجود در مغز است. این مدار پیچیده قلب را قادر می سازد تا مستقل از مغز داخل جمجمه عمل کند، یاد بگیرد، به خاطر بسپارد و حتی احساس کند. سیستم عصبی قلب حاوی حدود ۴۰۰۰۰ نورون است که نوریت های حسی نامیده می شوند.
اطلاعات از قلب، از جمله احساسات از طریق چندین آوران به مغز ارسال می شوند. این مسیرهای عصبی آوران در ناحیه بصل النخاع وارد مغز می شوند و به مراکز بالاتر می رسند، جایی که ممکن است بر ادراک، تصمیم گیری و سایر فرآیندهای شناختی تاثیر بگذارند.
بنابراین، مشخص شد که قلب سیستم عصبی ذاتی خود را دارد که مستقل از مغز یا سیستم عصبی، اطلاعات را پردازش می کند. در حقیقت این همان مکانیسمی است که به قلب پیوند شده اجازه عملکرد صحیح می دهد. به طور معمول، قلب از طریق رشته های عصبی که از دل عصب واگ و ستون فقرات عبور می کنند، با مغز ارتباط برقرار می کند.
در پیوند قلب، این اتصالات عصبی برای مدتی طولانی برقرار نمی شوند. در این میان، قلب پیوندی تنها از طریق ظرفیت سیستم عصبی ذاتی و دست نخورده خود، در بدن میزبان جدید عمل خواهد کرد.
کشف “مغز کوچک” در قلب پیامدهای مهمی برای فرآیند پیوند قلب داشته است. زمانی که قلب پیوند زده می شود، تنها اندام فیزیکی نیست که منتقل خواهد شد. “مغز کوچک” نیز همراه با فیزیک قلب جا به جا می شود. این موضوع بدین معناست که قلب پیوندی هنوز دارای شبکه عصبی مخصوص به خود است که می تواند بر ضربان و ریتم قلب تاثیر بگذارد.
در حالی که روش های جراحی پیوند قلب بسیار پیشرفته هستند، بدن گیرنده ممکن است در ابتدا برای ادغام “مغز کوچک” جدید با شبکه عصبی موجود خود دچار چالش های بسیاری شود. این چالش ها می توانند منجر به آریتمی و عوارض دیگر در دوره اولیه پس از پیوند شوند. از این رو محققان و پزشکان متخصص در حال کار روی استراتژی هایی نوین به منظور بهینه سازی این فرآیند ادغام و همچنین بهبود سریعتر دریافت کنندگان پیوند قلب هستند.